حال و هوای جامعه
کوچِ نخبگان، داستانِ همیشگی وطن
یکی از روزهای سردِ زمستانِ سال 86، در خوابگاه غرقِ در مطالعه بودم که درب اتاق باز شد. حسن بود (همسایهی اتاق بغلی) همراه با
یکی از روزهای سردِ زمستانِ سال 86، در خوابگاه غرقِ در مطالعه بودم که درب اتاق باز شد. حسن بود (همسایهی اتاق بغلی) همراه با
سهشنبه، 31 اردیبهشت 1398: ساعت سوم، دانشجویان کارشناسی ارشدم امتحان داشتند. به کلاس رفتم و برگهها را توزیع کردم و در کلاس قدم میزدم. هر