اساتید جریانساز یا جریانباز؟
یکی از عادات من در پژوهش این است که قبل از خواندن مقاله هر شخص، ابتدا نگاهی به رزومه و صفحه شخصی فرد مورد نظر در اینترنت میاندازم. چندی پیش یکی از این اساتید نظرم را به خودش جلب کرد. متوجه شدم که ایشان به طور همزمان در دو دانشگاه معتبر در دو کشور متفاوت مشغول به کار هستند. موضوع وقتی برایم جالب شد که متوجه شدم این شخص در کشور خود، دانشگاهی را تاسیس نموده که فقط در مورد قهوه تحقیق میکنند. مقالات بسیار جالبی در مورد فضای یک قهوه فروشی نوشته و در وبسایت دانشگاه خود قرار دادهاند. البته فضای این دانشگاه مانند سایر دانشگاهها که در آن دورهای و آزمونی و مدرکی وجود دارد، نیست. تنها تحقیق و تبادل نظر و … در این فضا حکمفرماست.
ایده اصلی افتتاح و تاسیس این دانشگاه به این صورت شکل گرفته که ایشان حدود 430 قهوه فروشی معروف را در سراسر دنیا مشخص نموده و طی سالهای متمادی به بیش از 50 کشور و 260 شهر مختلف در این کشورها سفر کرده و حدودا تعداد بسیاری از قهوه فروشیهای مدنظر خود را از نزدیک بازدید نمودهاند. از هر مکان عکسهایی تهیه نموده و بسیار زیبا با چیدن این عکسها در کنار یکدیگر و تبدیل آنها به پوستر، به طور کاملا رایگان این پوسترها را در اختیار هر متقاضی در هر نقطه از دنیا ارسال میکنند. امروزه بسیاری از قهوهفروشان در سراسر دنیا برای بازدید ایشان از فروشگاه خود به اصطلاح سر و دست میشکنند و حاضرند مبالغ هنگفتی به ایشان بپردازند تا یکبار از قهوهفروشی آنها بازدید کنند و یک قهوه در آنجا میل کنند. ایشان قصد کردهاند که تمام قهوهفروشیهای مشخص شده را از نزدیک بازدید کنند. مجموع تمام این سفرها، تجربهها و بازدیدها منجر به احداث این دانشگاه شده که البته به قصد چپاول و مدرک سازی برای عوام در کشورش نیست، تنها برای احیاء نمودن چیزی که به آن ایمان دارد تصمیم به این کار گرفتند. تنها منفعتش، لذت چشاندن طعم واقعی یک فنجان قهوه در یک محیط کاملا دنج و عمیق شدن در آن محیط، به ملتش میباشد. هدفش ارتقای دانش عمومی جامعه خود در مورد یک فنجان قهوه میباشد. در این مثال ایشان با خلاقیت خاص خود، کاملا یک جریانسازی مثبت در جامعه خود را انجام داده و به نفع هیچ کس و هیچ حزب و گروهک خاصی گام برنمیدارند، تنها به چیزی که خودشان ایمان دارند میپردازند.
به عنوان مثالی دیگر اخیرا با خانمی آشنا شدم که بعد از تقریبا سه دهه زندگی در شوروی سابق به آمریکا سفر کرده و در آنجا ازدواج کرده و ماندگار شدهاند. ایشان وبلاگی دارند در مورد ریاضیات و سایر مطالب عمومی که در دنیا خوانندگان بسیاری دارد و جزو وبسایتهای بسیار محبوب است. ایشان در این سایت خاطراتشان را از لحظه ورود به آمریکا مینویسند. بسیار تحت تاثیر سبک زندگی آمریکاییها قرار میگیرند و مینویسند “زندگی من به دو نیمه تقسیم شد، نیمهایی از آن در وطنم که بسیار سخت گذشت و خاطرات تلخ بسیاری از آن در ذهن دارم و نیمه دوم در آمریکا که بسیار شاد زندگی کردم. فرهنگ آمریکا با شوروی قابل قیاس نیست. در شوروی هر روز دیدن صورت خون آلود پسرم بعد از زد و خورد در مدرسه و بازگشتش به خانه کمکم برایم عادی شد، اما در آمریکا روزی به دلیل پرتاب کردن یک مداد از سوی پسرم به همکلاسیاش به مدرس احضار شدم و برایم بسیار عجیب بود که اینها فقط به پیشگیری فکر میکنند و نوع بشر برایشان مهم است، برخلاف وطنم (شوروی) که دیگر در آن نه به پیشگیری میاندیشند و نه به درمان، فقط گذران زندگی میکنند”. خلاصه ایشان که جزو نفرات دارنده مدال المپیاد جهانی در ریاضی بودند، بعد از مشغول شدن در دانشگاه MIT و آغاز فعالیتهای پژوهشی و آموزشی خود، شروع میکنند در این کشور برای عموم مردم ریاضی را به زبان ساده تدریس و تفهیم کردن. جلسات سخنرانی زیادی در مکانهای مختلف، از پارکها گرفته تا سالنهای بسیار بزرگ دایر میکنند که به فرهنگ عمومی و نگاه کلی جامعه جدید خود در مورد ریاضی کمک کنند، با اینکه آمریکا وطنش نیست. این استاد به جریانسازی میاندیشد و درگیر بازی با جریانات به هیچ وجه نمیشود.
مثالهای فوق دو مثال از هزاران مثالی است که به چه صورت اساتید دانشگاهی در غرب، در جامعه خود جریانسازی میکنند. جالب هست که بدانید استادی که در ابتدا ذکر شد و بنده کارهایشان رو دنبال میکنم، در حوزه تخصصی خودشان، یکی از بزرگان علمی محسوب میشوند و صاحب بسیاری از جوایز بینالمللی هستند، احیانا گمان نکنید یک استاد کاملا بیسواد و بیکار هستند که از روی بیکاری قصد کردهاند از این کارها انجام بدهند. اما کاملا برعکس با این فرآیند، در شرق عمدتا اساتید جریانبازی میکنند و یا جریانات با اساتید بازی میکنند. یعنی فقط درگیر جریانات از پیش طراحی شده توسط سیاستمداران، احزاب و … میشوند و به طور کلی در 30 سال دوره کاری خود به ندرت شاهد این هستیم که اقدامی خلاقانه در جهت ارتقاء سطح فرهنگ، اندیشه، سبک زندگی و … و به طور کلی شناساندن پدیدهای جدید و نوین در جامعه خود باشند. کم میبینیم اساتیدی که دغدغه فرهنگ عمومی، تغییر در جهت بهبود، اخلاق و بسیاری موارد دیگر را داشته باشند. البته به نظر بنده اگر اساتید مذکور در ایران حضور داشتند، نه تنها اساتید خوب محسوب نمیشدند، بلکه برچسبهای، خل، بیکار، بیدغدغه و … نیز به آنها میزدند، اساتید خوب و زرنگ در کشور ما، اساتیدی هستند که به صورت فلهای مقاله میدهند، شغل دوم و سوم دارند و به اصطلاح خودشان بیزینس میکنند، همیشه حرفها و نظرات آنان درست است و … .
اما برای من همیشه این سئوال مطرح است که در کشور ما چرا از این قسم اساتید کم داریم یا اصلا نداریم که به فکر ارتقاء سطح فرهنگ عمومی جامعه باشند. کشوری که هزاران سال قدمت دارد و طلایهدار مدنیت، تدین، انسانیت، فرهنگ و تمدن در سراسر دنیا بود، چرا دیگر اندیشمندانش، دغدغه فرهنگ ندارند، دغدغه راستی و درستی ندارند. تنها دلمشغولیهای افراد خودشان و منافعشان است.
به نظر شما مقصر کیست؟
عدهای از اساتید دیندار هستند و اصولگرا، عدهای روشن فکر هستند و اصلاحطلب. عدهای سرمایهدار هستند و اصولطلب (یعنی هر جا به نفعشان باشد اصولگرا هستند و هر جا به نفعشان باشد اصلاحطلب). عدهای متعصب هستند و بیسواد. همه به گمان خودشان درست میگویند و درست رفتار میکنند. اما بسیار کم هستند اساتیدی که دغدغه اصلیشان، تنها منافع خودشان نباشد، دیگران نیز برای آنها ارزش داشته باشند. هیچکس به این موضوع نمیاندیشد که تنها در کنار یکدیگر میشود کشور را ساخت، نه در مقابل یکدیگر، حداقل همفکر نیستیم باید یاد بگیریم که همدیگر را تحمل کرده و به یکدیگر احترام بگذاریم. آخرین شاهد زنده از این امر، فضای انتخاباتی امسال بود. فضای بسیار بیاخلاق، همه چیز در آن حاکم بود به جز فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی و اخلاق باستانیمان. ما هیچ نفهمیدیم که فلان کاندید قرار است چه کار مثبتی انجام بدهد، فقط شنیدیم و دیدیم که فلان کاندید چقدر جالب و مهندسی شده حریف را تخریب میکرد. متاسفانه بسیاری از این افراد تخریبچی نیز از اساتیدمان بودند. جریانسازی مثبت که انجام نشد هیچ، جریانات منفی فرهنگی و اخلاقی بسیاری در کشور پراکنده شد. خدا پدر و مادرتان را بیامرزد، نکنید، خودمان میدانیم که به چه کسی رای بدهیم و به چه کسی رای ندهیم. لطفا جریانبازی نکنید، خودتان باشید، آرامش و آسایش ملت را در نظر بگیرید نه منافع خود و عدهایی سودجوی دیگر را.
اما شاید مسئول تمام تقصیرات اساتید نباشند، قوانین مقصر واقعی هستند. به عنوان مثال در آییننامه ارتقاء جدید که تصویب و به دانشگاهها ابلاغ شد، نوشته شده، برای ارج نهادن به زبان فارسی هر پرونده ارتقاء باید حتما شامل حداقل یک مقاله به زبان فارسی باشد. چه قانون جالبی. چقدر این قانون به زبان فارسی کمک کرد. عن قریب، حافظ، سعدی و مولانا از خاک برخواهند خواست و درود خواهند گفت به وضع کننده این قانون. آخر عزیزانم در برخی از رشتههای دانشگاهی، ما حتی هنوز یک کتاب هم به زبان فارسی نداریم چه برسد به مجله به زبان فارسی. همین شده که بسیاری از اساتید زرنگ به فکر تاسیس مجلات به زبان فارسی افتادهاند تا هم خودشان نفعی برند و هم دیگران را به فیض برسانند. این هم شد کمک به زبان فارسی. امیدوارم روزی بفهمم که بنده در اشتباهم و قانون مذکور قانون بسیار خوبی بوده و تاثیرات بسیار مطلوبی در زبان فارسی داشته. یا در فرآیند جذب، بسیاری از اساتید تازه وارد و جوان را دیدهام، که بسیار پرانرژی و بااستعداد هستند، اما به دلیل طولانی شدن فرآیند استعلاماتشان جهت استخدام، تمام انگیزه و انرژی خود را از دست میدهند و وقتی که جذب سیستم میشوند دیگر از آن شور و شوقهای ابتدایی در ایشان خبری نیست، تنها به فکر تبدیل وضعیت و به اصطلاح محکم کردن جای پایشان هستند. ابتدا که پیمانی هستند، تلاش میکنند و کلی مقاله بیمایه و سطحی مینویسند که ظرف مدت دوسال امتیازات لازم برای تبدیل شدن به رسمی-آزمایشی را کسب کنند، بعد از اینکه رسمی-آزمایشی شدند، تلاش میکنند که دانشیار شوند، چون شرط اصلی برای رسمی-قطعی شدن دانشیاری است. خلاصه روز و شب به دنبال چاپ مقاله میروند و تنها کمیت مد نظرشان است و صد البته کیفیت تنها چیزی است که به آن بهایی نمیدهند. بعد از این مدت طولانی که دانشیار شدند و بلافاصله اگر بخت یارشان باشد، رسمی-قطعی نیز شدند، دیگر حس و حالی برایشان باقی نمیماند که تلاش کنند و از این به بعد کارهای عمیق علمی و جریانسازیهای مثبت در جامعه انجام دهند. این نیرو چیزی را از دست داده که سخت بشود دوباره آن را به دست آورد، انگیزهاش را از دست داده. امیدوارم قوانین در جهت تسهیل امور استخدامی و تبدیل وضعیت اعضای هیات علمی پیش برود. البته لازم به ذکر است که اخیرا سامانهای از سوی وزارت علوم تحقیقات و فناوری راهاندازی شده بنام سامانه جامع نور رضوی که تمام فرآیندهای استخدامی و تبدیل وضعیت اعضای هیات علمی از طریق این سامانه انجام میگردد. بنده بسیار به این سامانه خوشبین هستم و این سامانه بسیاری از ایرادات در فرآیند جذب را تسهیل و کوتاه میکند، البته ایرادت قوانین هنوز پابرجا است.
اما شاید هم، مقصر قوه مقننه است، که با موضعگیریهای به هنگام و مناسب با آرمانهای انقلاب، همیشه بهترین وزیر را راهی وزارت علوم کرده است و این دلیلی شده برای وضع بهترین قوانین که کاملا اساتید جریانساز را تربیت کرده و به ایران و دنیا معرفی میکند. انتخاب وزیر علوم کاملا به سیاست آغشته شده و در این فرآیند رای اعتماد هر چیزی بررسی میگردد به جز صلاحیت و جسارت لازم و کافی برای تصدی وزارت. وزارتخانهایی که تصمیماتش بسیار در وضعیت اقتصادی آینده و حال کشور دخیل است، چرا باید اینقدر سیاست زده شود. بسیار شنیدهام که نمایندهایی به وزیر مراجعه کرده و درخواست برکناری رئیس دانشگاه در شهر خود را دارد، وزیر هم از ترس استیضاح بعد از چند جلسه ملاقات با ایشان بالاخره به این امر تن داده و براحتی رئیس یک دانشگاه را عوض میکند. این یعنی نداشتن صلاحیت و جسارت برای تصدی وزارت. آخر چرا این همه دخالت در اموری که هیچ تخصصی در آن نداریم براحتی انجام میشود. بارها دیدهام که خطیب جمعه، فرماندار و یا نماینده شهری در امور دانشگاهها براحتی دخالت نموده و بدون داشتن صلاحیت لازم علمی و تخصصی در موضوعات مختلف، اظهار نظر میکنند و باز هم وزیر و سایر مدیران ذیربط جسارت لازم برای اجازه ندادن در این امور را به افراد مذکور، ندارند.
شاید عوامل خارجی دخیل هستند و جنگهای پیدرپی در منطقه، طیبخاطر را از اساتید بزرگوارمان سلب کرده و ایشان تنها به جریانبازی مشغول شدهاند تا ببینند که چی میشود، که پیروز میشود و که میآید و که میرود.
اما آنچه که واضح و مبرهن است، نیاز فوری جامعه به تغییر وضعیت فعلی اساتید دانشگاههای خود است. متاسفانه امروز شاهد هستیم که بسیاری از جریان سازیهای فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی را ورزشکاران و هنرمندان انجام میدهند، این بسیار عالی است، اما باید قبول کنیم که بسیاری از این افراد سواد کافی برای جریانسازی صحیح و درست را ندارند و تنها به دلیل زیاد دیده شدن تبدیل به یک الگو در جامعه شدهاند، اما آیا همگی از سواد لازم برای این مهم برخوردارند یا تنها ژست کار فرهنگی و جریانسازی را میگیرند؟ ما در کشور فوقالعاده به جریانسازی فرهنگی (خصوصا از سوی اساتید دانشگاهها) نیاز داریم و متولیان امر نتوانستهاند یا در خوشبینانهترین حالت بسیار کم کار فرهنگی نمودهاند. نمیدانم چه سازوکاری باید در کشور پیاده شود که حداقل هر چند سال یکبار، اساتیدی را شبیه به اساتید مذکور در ابتدای بحث، در کشور ببینیم. نمیدانم که آیا به عمر من قد خواهد داد که ببینم در کشور اساتیدی در دانشگاهها مشغول به کار هستند یا شدهاند که علیرغم سطح کیفی و علمی بالا، بتوانند در کشور جریان سازی کنند و یک الگو، راه، هدف و حرکتی منحصر به خود را از ایران به دنیا صادر کنند و کمکم کشور ما تبدیل به کشوری پیشرو در سطح فرهنگی و دانشگاهی در جهان شود. تنها امیدوارم، مسئولین، قوانین و … همه و همه دست به دست هم دهند که اندکی این قشر فرهیخته را به سمت جریانسازی مثبت به نفع ملت و جامعه سوق بدهند و صد البته خود اساتید معزز و معظممان نیز همت کنند و اندکی امور را جدیتر دنبال کنند.
محمد فزونی
دانشگاه گنبد کاووس، بهار 1396