خلاصه، شنبه صبح بیدار شدم و کمخواب بودم، صبحانه هم نتونستم خوب بخورم، بهتره بگم اصلاً چیزی نخوردم. علتش هم این بود که رفته بودم خونهی دختر خاله و بعد از مدتها چون همدیگر رو دیده بودیم، تا دیر وقت گپ میزدیم و صبح زود همه بدون صبحانه رفتند سر کار و منم مثل یه پسر خوب، صدام در نیومد. تاکسی گرفتم و رسیدم به موسسهی علامهی سخن. به محض ورود فرایند ورود به آزمون آغاز شد. تمام وسایل شخصی رو گرفتند و در یک کمد قرار دادند و یک فرمی دادند تا پر کنیم. بعد از مدتی، آقایی اومدند و از من شروع کردند و بمن گفتند شما بیائید. رفتم در اتاق آزمون و با یک وسیلهایی که نمونهاش رو قبلاً در فرودگاهها دیده بودم حسابی بنده رو گشتند تا مطمئن بشوند چیزی همراه ندارم. بعد وارد یک اتاق کوچک شدم و یک خانم که انگلیسی بودند در اتاق از من خواستند تا یک متنی رو بخونم تا صدای من رو ضبط کنند و برای مرکز ETS بفرستند، بعد با یک وب-کم از من یک عکس گرفتند. این مراحل که تمام شد، یه گفتگوی کوتاه داشتم با ایشون و بعد بمن گفتند که برو در کامپیوتر شمارهی 15 بنشین.
این فرایند زمان-بر برای سایر شرکتکنندگان هم ادامه داشت، تا اینکه ساعت از 9 که زمان آزمون بود گذشت. اون آقایی که ما رو میگشتند، ظاهراً مسئول موسسه بودند و ایشون اجازه دادند که امتحان رو آغاز کنیم، در حالی که خیلی از شرکتکنندگان هنوز در جاهای خودشون مستقر نشده بودند. آزمون آغاز شد و همونطور که میدونید اول بخش ریدینگ (خواندن) هست، بعد لیسِنینگ (گوش دادن)، بعد ده دقیقه استراحت، بعد اسپیکینگ (صحبت کردن) و در پایان رایتینگ (نوشتن). چون خیلی کم خواب بودم و گمان میکنم بخاطر آلودگی هوای تهران، چشمهام میسوخت و دقیقاً صفحه رو خوب نمیتونستم ببینم، مخصوصاً در بخش ریدینگ که تمام متون در کامپیوتر هست و چشمها زود در این بخش خسته میشوند. در قسمت ریدینگ یکی از سه متن رو من قبلاً دیده و خونده بودم. از نظر خودم خیلی تستهای ریدینگ رو خوب زدم. بخش لیسنینگ آغاز شد و از اونجایی که تقریباً 5 سال هست که هر شب و هر روز به سخنرانیهای اوباما و پادکستهای مختلف گوش میدهم، گمان میکردم در این قسمت قطعاً از 30، 30 خواهم گرفت. اما قسمتهای مختلف این بخش، خیلی برام نامفهوم بود، خیلی خوب نزدم. تقریباً این بخش من رو ناامید کرد.
در حین امتحان چون صبحانه نخورده بودم و کلاً ادم شکمویی هم هستم، احساس کردم قند خونم افتاد. به یکی از خانمهای مراقب گفتم که “خانم اگر امکانش هست یک دونه قند بمن بدید، فشارم و قندم افتاده” و اون یزیدها هم حتی یکدونه قند بمن ندادند. خیلی جو امنیتی عجیبی داره، دیگه یکدونه قند چیز خاصی نیست که عزیزم. بعد از اتمام بخش لیسنینگ رفتم بیرون و تنها اجازه داشتیم از بوفهی خودشون یا خوراکیهایی که آوردیم و به خودشون سپردیم، بخوریم. رفتم یک شکلات گرفتم و کامل بلعیدم.
بدترین بخش آزمون تافل آی.بی.تی. بخش اسپیکینگ هست. چون یکهو همه با هم حرف میزنند، یکهو همه ساکت میشوند. برای ما هم که از همه بدتر بود. چون همگی با هم شروع نکرده بودیم، یکهو میدیدی که نفر بغل دستی داره حرف میزنه ولی تو داری فکر میکنی که پاسخ سؤال رو چطوری بدی. این بخش هم که قبلاً شش سؤال داشت، الان جدیداً شده چهار سؤال. این بخش هم تمام شد و رسیدیم به قسمت رایتینگ. اول بگم که من همون ابتدا که نشستم پشت سیستم از مسؤال موسسه خواهش کردم که صفحه کلید رو که خیلی پائین بود و اون رو روی یک قفسه پائینتر از سطح میز گذاشته بودند، روی میز بزارم، چون قدم بلند هست اینجوری راحتتر میتونم تایپ کنم. حتی خیلی از دوستان دیگر هم همین تقاضا رو کردند ولی اونها نپذیرفتند و گفتند همینه، نباید چیزی رو تغییر داد. خلاصه بنظر من نحوهی برگزاری افتضاح بود، اصلاً احساس راحتی نداشتیم.
من کلاً تابحال کلاس زبان نرفتم بجز یک کلاس بحث آزاد انگلیسی که مدتی هست در دانشگاه برگزار میشه و اون رو مرتب میرم. تقریباً یک یا دوماه قبل امتحان هم هر شب راجع به یک موضوعی حرف میزدم و صدای خودم رو ضبط میکردم، تا هم لهجهام رو چک کنم و هم روانی گفتارم رو. ولی اعتراف میکنم که اصلاً در بخش اسپیکینگ نتونستم حتی 50 درصد تواناییهای خودم رو هم ارائه بدم. این شد که خیلی ناامید شدم، چون رفته بودم که 100 به بالا بگیرم، و هم لیسنینگ و هم اسپیکینگ رو خوب نداده بودم، یعنی راضی نبودم.
اما در مورد بخش رایتینگ. سؤال اول رایتینگ اینجوری هست که اول یک متنی رو میخوانی و بعد یک فایل صوتی رو براتون پخش میکنند و در پایان یک سؤالی میپرسند که باید بر مبنای متن و فایل صوتی به اون پاسخ بدهید. شروع کردم به نوشتن که دکمهی “V” از صفحه کلید گیر کرد و دیگه نتونستم درستش کنم. به مسئول حوزه گفتم و خلاصه اومدند و یکم بمن چپ-چپ نگاه کردند و بعد تصمیم گرفتند که صفحه کلید رو عوض کنند. یک صفحه کلید دیگه آوردند ولی نشد. به این نتیجه رسیدند که کلاً کامپیوتر من رو تغییر بدهند. رفتم پشت یک سیستم دیگه نشستم و مجدد فایل صوتی رو برام پخش کردند. خیلی حال کردم، چون این اتفاق به نفعم شده بود. دفعهی اول بخشی از فایل صوتی رو نفهمیده بودم. اینبار کامل و دقیق متوجه شدم و اینبار بهصورت فارسی چیزی رو که شنیده بودم رو خلاصه کردم و بعد اون رو خیلی راحت نوشتم. البته زمان اولیه 15 دقیقه بود که چون اول 7 دقیقهاش گذشته بود، دیگه زمان من رو تغییر ندادند، فقط 8 دقیقه بمن زمان دادن که اون هم خیلی عالی بود. سؤال دوم رایتینگ هم خوب بود و یک متن بنظر خودم عالی نوشتم.
توی اون زمانی که منتظر بودم تا صفحه کلیدم رو عوض کنند، چندبار به خودم گفتم بلندشم برم. من که اسپیکینگ رو هم بد دادم، لیستنینگ رو هم که این همه تمرین کرده بودم، راضی نبودم ازش. ولی دیگه بهرحال موندم و گفتم برای خنده ادامه بدهم. اینها همه گذشت تا اینکه جمعه شب، یعنی 7 روز بعد از آزمون، وارد صفحهی شخصی خودم در سایت ETS شدم و نمرهام رو دیدم.
همونطور که تو تصویر فوق میبینید نمره کلی من شد 72 که طبق برآوردهای ETS معادل 6 آیلتس هست. ولی برای من خیلی جالبه، من تقریباً چند ماهی هست که کتاب به زبان انگلیسی میخونم، فیلم بدون زیرنویس میبینم. تا امروز سریال “دوستان”، “ملاقات با مادر” رو کامل دیدم و الانم “نظریه بیگ-بنگ” رو دارم میبینم و اواسطش هستم. تو کلاس حالا نه خیلی راحت و به اصطلاح فلوئنت، ولی راجع به هر سؤالی نظرم رو میگم. تقریباً از 45 روز قبل از آزمون، هر شب راجع به یک موضوع، تمرین رایتینگ میکردم. این چه نمرهایی هست؟ چرا اینقدر کم؟ البته این رو بگم که با این نمره الان اگر من قصد مهاجرت یا اپلای در دانشگاههای کانادا و یا دانشگاههای اروپا که پژوهش-محور هستند رو داشته باشم، میتونم از این نمره استفاده کنم، ولی برای اپلای در دانشگاههای آمریکا حداقل باید 80 داشته باشی. یا آیلتس 6.5 به بالا (اخیراً یکی از دوستانم با 6.5 آیلتس از آمریکا با ماهی 2 هزار دلار کمک هزینهی تحصیلی، پذیرش گرفت). هر چقدر هم که دانشگاه معتبر باشه، نمره باید بالاتر باشد. مثلاً دانشگاه MIT حداقل تافل 105 لازم داره، همراه با نمرهی GRE. یک مثال هم در مورد مهاجرت بزنم که یکی از دوستان خانوادگی بسیار نزدیک که در حال مهاجرت به سوئد هستند و پروسهی صدور ویزاشون در حال جریان هست، سفارت، 4.5 آیلتس ازشون خواسته. پس نمره کاملاً به قصد و هدف شما و کشور مقصد وابسته است.
اما من که خیلی نیاز مبرم به این مدرک نداشتم، پس بقول دوستان انگلیسی زبان به خودم گفتم، “Take it easy Bro”. تقریباً 3 میلیون برای این آزمون دادم، که اگر قصد کردم مهاجرت کنم، یه مدرکی دستم باشه، نیم-نگاهی هم به اپلای مجدد در دورههای PHD داشتم که فعلاً لغو میشه، البته در آمریکا لغو میشه، ولی راه همچنان ادامه دارد و من باز هم، هر روز در حال زبان خواندن هستم، هم انگلیسی و هم اسپانیایی. بنظرم همین که خودم دارم حال میکنم، کافی هست. ولی برای شما که احیاناً اخذ نمره بالا خیلی مهم هست ولی موفق نشدید، بگم که نه نمره بالا در این آزمون یعنی اینکه شما زبانتون خوبه و نه نمره پائین در این آزمون یعنی شما زبانتون بده. هر آزمونی اما و اگرهای خودش رو داره و در این مارتون تافل، با چند بار (شاید دو و یا شایدم سه بار) میتونید نمره خیلی بالا بگیرید. من اینها رو گفتم که به اینجا برسم: برای موفقیت در تافل یا آیلتس، در کنار یاد داشتن زبان، حتماً و حتماً و حتماً شما باید تکنیک بلد باشید تا یک سری از سؤالات رو بزنید، در غیر اینصورت بنظرم خود محلیها یا همون نیتیوها (Native guys) هم نتونند نمرهی خوب بگیرند، مثل من که الان دکتری ریاضی دارم و پنج سال دارم تو دانشگاهها ریاضی درس میدهم، اگر برم کنکور و سؤالات ریاضی رو دستم بگیرم بعید میدونم 50 درصد بالاتر بزنم.
چند نکته:
1- محل آزمونتون رو با پرس و جو انتخاب کنید، چون حوزهی امتحانی خیلی مهم هست، مکانش، امکاناتش، مسئولین برگزاری و … .
2- من از طریق سایت تهران پیمنت و سیستم پرداخت “سهند” مبلغ آزمون رو واریز کردم که 225 دلار بود. مواظب باشید که خیلی از موسسات جعلی پولتون رو بالا نکشند.
3- خیلی از دوستانی که با من امتحان میدادند و من ازشون پرسیدم کلاس نرفته بودند، بعضیهاشون تنها ده جلسه کلاس خصوصی گرفته بودند که اونهم بنظرم اگر کتابهای درست و استاندارد رو بخوانید و خوب تمرین کنید، از کلاس بینیاز خواهید شد.
4- من به این علت آزمون تافل دادم که چون چند سال در بخش لیسنینگ، فقط لهجهی آمریکن رو تمرین کرده بودم و به خودم میگفتم چون آیلتس با لهجهی بریتیش هست، من نمیتونم سؤالات بخش شنیداریاش رو بزنم. ولی بعد از امتحان فهمیدم که آیلتس تنها لهجهی بریتیش نیست و کلاً یک آزمون زبان انگلیسی هست که با هر لهجهایی هماهنگ هست. قسمت اسپیکینگش اینطوریه که شما با چند نفر نیتیو رو در رو صحبت میکنید و نه مثل تافل با هدفون و قسمت رایتینگش اینجوری هست که کاغذ بهتون میدهند و شما متن رو دستی مینویسی و تایپی در کار نیست. من دفعهی بعدی آیلتس امتحان خواهم داد و بنظرم شما هم آیلتس رو امتحان کنید. تافل تمام متنها و قسمتهایش از تکههای متنهای مختلف دانشگاهی اخذ شده و یکم عجیب غریبه. حتی خود دانشگاههای آمریکا که مهد تافل است، آیلتس رو هم میپذیرند.
5- تکنیک ضبط صدا خیلی تکنیک خوبی هست برای فهمیدن نقاط ضعف و قوت نحوهی صحبت کردنتون. حتماً هر شب اینکار رو انجام بدهید.
6- به توصیهی یکی از دوستان که 105 تافل گرفته بودند، من هر شب راجع به یک موضوع مطلب مینوشتم. دقیقاً چهار پاراگراف. پاراگراف اول مقدمه، دوم توضیح در رد یا تائید موضوع. پاراگراف سوم هم همینطور و پاراگراف نهایی یک جمعبندی کلی از موضوع و بحث. اینکار رو حتماً انجام بدهید، یعنی تمرین برای مهارت نوشتاری، فکر نکنید برید سر جلسهی امتحان ذهنتون میتونه جمله سازی کند و یک متن عالی بنویسید.
7- در قسمت اسپیکینگ تکنیک اصلی اینه که تا هر جا میتونید صحبت کنید و به حرف زدن ادامه بدهید. این خودش یک امتیاز داره که من متاسفانه انجامش ندادم. مثلاً 60 ثانیه وقت داشتم راجع به یک سؤال حرف بزنم 45 ثانیه حرف میزدم و آخرش میگفتم “That’s it”. ولی این اشتباه محضه. حتی در آیلتس هم تا زمانی که نفر روبرو، شما رو متوقف نکرده، باید به حرف زدن ادامه بدهید. از زمین آسمان و چپ و راست باید حرف بزنی، حتی چیزی که مربوط به سؤال هم نیست.
8- خیلی از دوستان که در آیلتس 5.5 گرفته بودند، اعتراض کردند و نیم تا یک نمره، به نمراتشون اضافه شد. پس، از این تکنیک اعتراض هم استفاده کنید، به خیلیها جواب داده. به پولش هم خیلی فکر نکنید، حتی از لحاظ اقتصادی هم به صرفهتر هست. تافل هم این گزینهی اعتراض رو دارد.
9- برای پاسخ دادن به سؤالات بخش شنیداری، گفتاری و نوشتاری، بعضاً شما نیاز دارید که از چیزی که دارید میخوانید یا میشنوید، نکتهبرداری کنید. من در روز امتحان فهمیدم که نکتهبرداری فارسی بهتر است از نکتهبرداری به زبان انگلیسی، چون نکات اصلی رو زودتر و بهتر مینویسید.
10- از طریق سفارت استرالیا و یا کانادا، میتوانید گزینهی ورود از طریق مشاغل رو انتخاب کنید و با همین آیلتس 6، در سایت در قسمت اکسپرس اینتری یا اسکیل ورکر ثبت نام کنید. لیست کامل مشاغل مورد نیازشون رو نوشتند. با این روش و بعد از ثبت نام، بعد از مدتی که کاملاً بستگی به شرایط مختلف دارد، کسی که رزومه و شرایط شما رو میبیند براتون دعوت نامه میفرستد و میتوانید خیلی زود ویزای این کشورها رو دریافت کنید. بنظرم این گزینه خیلی خوبه، مخصوصاً برای اونهایی که چند سال در ایران سابقهی کار دارند. چند سال میتونید برید اونجا کار کنید و اگر از سیستم و محیطش خوشتون اومد، کلاً مهاجرت کنید اونجام. من سال گذشته که خواستم ثبت نام کنم مدرک زبان میخواست، الان که این نمره رو ارائه دادم اوکی کردند، البته فعلاً خبری نیست و قصد خاصی ندارم. این سیستم اسکیل ورکر الان در آلمان هم در حال نیرو گرفتن هست و بسیار دوستانی که رفتند از حقوق و مزایاشون راضی هستند، ولی مدرک زبان آلمانی نیاز دارد. مخصوصاً در رشتههای مهندسی، خیلی زود میتوانید وارد کشور آلمان بشوید و بعد از گرفتن اولین حقوق، زن و فرزندانتون رو هم وارد این کشور کنید.
11- من از دو سایت خیلی در قسمت لیسنینگ استفاده کردم. اولی سایت امریکن رِتریک (American Rhetoric) و دومی سایت ان.پی.آر. (NPR). این دو سایت دنیایی از پادکستهای انگلیسی همراه با ترنسکریپ یا همون متن فایل صوتی هست. اگر بدنبال تقویت لهجهی امریکن هستید، این دو سایت کلاً امریکن هستند و بسیار بسیار عالی. حتماً اونها رو امتحان کنید.
12- بنظرم قبل از مهاجرت و یا رفتن برای ادامهی تحصیل، کامل و دقیق مشخص کنید که برای چه قصد دارید از ایران بروید. مطمئن باشید در هیچ کجای دنیا برای بنده و شما فرش قرمز پهن نکردند و اگر حرفی برای گفتن نداشته باشیم، باید بریم تو رستورانها و ظرف بشوریم، یعنی شغل آنچنان مناسبی بما نخواهند داد. پس اول برآورد درستی از خودتون داشته باشید تا اینکه رفتید اونور، و دیدید کسی تحویلتون نمیگیره و یک جو و محیط رقابتی است و شما به اصطلاح عددی نیستید، بفکر برگشت با دستان خالی نیافتید. من گمان میکنم که فقط برای اهداف خیلی بزرگ باید ترک وطن کرد، برای آزادیهای مدنی و این بحثهای روشنفکر-مابانه از مملکتتون نروید که خیلی زود پشیمون خواهید شد، خبری نیست. در مغرب زمین درست است که آدمها و حیوانات حق و حقوق بسیار بالایی دارند، این داستانها برای شهروندان خودشون هست، نه همهی مهاجران. گاهاً مشاهده میشود که با ماها، رفتارهای بسیار بدی دارند، چون فکر میکنند ما داریم میرویم تمام مشاغل کشورشون رو تصاحب کنیم و برای فرزندانشون موقعیتی باقی نمیگذاریم.
13- این بند در واقع ادامه بالایی هست: فراموش نکنید که ماها مثل یک درخت میمونیم که ریشهمون توی خاک ایــــــــران هست. مهاجرت مثل این میمونه که بخواهیم این درخت رو از ریشه دربیاریم و ببریم توی یک خاک دیگه که زیاد آشنا نیستیم باهاش، بکاریم. امکانش هست خاک اونجا بهمون بسازد و حسابی محصول بدیم و امکانش هم هست که بِخُشکیم و بِپُوسیم، اونهم در سکوت، غربت و تنهایی. ولی اینکه دوباره بخواهیم این درخت خشکیده رو بیاریم ایران، نه دیگه، نمیشه. بنظرم اگر رفتید، بهصورت مهاجرت، دیگه برنگردید. البته این جریان در مورد ادامه تحصیل صدق نمیکند. بحث مهاجرت با ادامه تحصیل متفاوت هست.
و کلام آخر: امیدوارم با انتخاب هدفهای درست و دقیق و تلاش به تمام خواستههاتون برسید. هر آدمی یکبار زندگی میکند و بنظرم باید بدنبال رویاهایش برود و آنها را در این کرهی خاکی و در این مدت محدود، تجربه کند.
محمد فزونی
گروه ریاضی و آمار
دانشگاه گنبد کاووس
آذرماه 1398