نماد سایت دکتر محمد فزونی

معلّمِ ریاضیْ یا ماشینِ ارائه‌ی فرمول؟

این‌روزها کسی که در دانشگاه‌های کشور یک عنوان از دروس ریاضی را تدریس کرده باشد، متوجه می‌گردد که چقدر دانش‌آموزانی که وارد دانشگاه می‌شوند، در این درس ضعیف هستند و از فهم و تجزیه تحلیلِ ساده‌ترین مفاهیم ریاضی عاجز می‌باشند. تمامی اساتید دانشگاه در سراسر کشور به جز چند دانشگاه خوب در ایران که نیاز به نامبردن آنها نیست، درگیر این مسئله شده‌اند. دانش‌آموزان نکته و فرمول بلد هستند اما نمی‌دانند که این فرمول‌ها و نکات را در کجا باید استفاده کنند. خلاصه وضعیت قرمز است، خصوصا وضعیت آموزش ریاضی و سطح کیفی دانش‌آموزان. البته سطح کمی نیز نشان دهنده انقراض دانش‌آموزان ریاضی در آینده‌ای نه چندان دور می‌باشد. اما در این نوشتار کوتاه قصد بررسی سطح کمی دانش‌آموزان را نداریم و تنها می‌خواهیم مسائل کیفی را با توجه به تجربیات اندک خود بررسی کنیم.

به عقیده بنده یکی از مقصرین در این وضعیت، معلم‌های عزیزمان هستند. اما چطور؟ معلمی که از هشت صبح شنبه تا هفت عصر پنج‌شنبه مدام کلاس‌های مختلف را برگزار می‌کند قطعاً نمی‌تواند در بین کلاس‌هایش مطالعه داشته باشد و به احتمال بسیار زیاد، روز جمعه نیز به استراحت و گذراندن وقت با خانواده می‌پردازد. به نظر بنده این شخص معلم نیست، تنها ماشینی است که تعدادی فرمول و مثال به حافظه سپرده و در کلاس‌هایش تنها این فرمول‌ها را بیان می‌کند. در سی سال خدمتش همین روال را دنبال می‌کند. آخرین کتابی که در عمرش خوانده و ورق زده را چه در حوزه تخصصی خود و چه در سایر حوزه‌ها، به یاد نمی‌آورد. همین معلمین بزرگ‌ترین خیانت را به دانش‌آموز کرده و آنها را با کتاب‌های ریاضی غریبه نگه می‌دارند و در طول سال تنها با بیان مطالب از یک جزوه پوسیده یا از ذهن خود یا در بهترین حالات از کتاب‌های سراسر افتضاح کمک درسی، به دانش‌آموزان یاد می‌دهند که کتاب نخوانید. تنها جزوهٔ ما را بخوانید و بهترین نمره را به دست آورید. در پایان سال کتاب‌های ریاضی دانش‌آموزان حتی یک بار هم ورق نخورده است و دست نخورده باقی مانده. به نظر شما آیا چنین افرادی را می‌توانیم یک معلم خوب و موفق بنامیم؟

مجدد عرض می‌کنم که به عقیده بنده این افراد تنها یک ماشین هستند و بکاربردن لفظ معلم در مورد این افراد، کاری است نادرست. معلم باید در طول خدمت و سال‌های تدریس، مدام و مرتب خود را از هر لحاظ ارتقاء دهد و بسازد و اطلاعاتش را به‌روز کند. شخصی که در زندگی شخصی خود هیچ تغییر مثبت و سازنده‌ای نمی‌تواند ایجاد کند، چگونه می‌تواند تاثیرگذار باشد؟ چگونه می‌تواند به دانش‌آموزان برای پیشرفت و موفقیت انگیزه دهد؟ یکی از مهمترین ارکان در آموزش و پرورش، معلم با اخلاق و باسواد است. یاد نوشته‌ای که مرحومه میرزاخانی در مصاحبه‌ایی که بعد از دریافت مدال فیلدز با یکی از انتشاراتی‌های داخل کشور داشته بودند می‌افتم، ایشان می‌فرمودند که سال اول دبیرستان معلم ریاضی مدام به من سرکوفت می‌زدند و سعی داشتند به من بقبولانند که من در ریاضی هیچ چیزی نمی‌شوم. اما همین که وارد سال دوم دبیرستان شدم دقیقا داستان دیگری برایم پیش آمد. معلم بنده را باور کرد و بیش از پیش من را تشویق می‌نمود و سواد تدریس بیشتری داشت. این شد که از همین سال مسیر زندگی من به عنوان یک ریاضی‌دان تغییر کرد و امروز به این مدال با ارزش دست یافتم (البته بنده امیدوارم شرایط طوری تغییر یابد که خروج نخبگان از کشور به صفر برسد که متاسفانه این خروج به گفته برخی از کارشناسان تقریبا 300 برابر جنگ ایران و عراق تا امروز به کشور لطمه اقتصادی زده است، جوانانی که در بطن جامعه ما پرورش می‌یابند و هنگامه اثرگذاری‌شان که می‌رسد از کشور خارج می‌شوند، جای بسی تاسف است).

جالب است که یک تجربه خودم را نیز از حضور در یکی از دبیرستان‌های نمونه دولتی در کرج بیان کنم. سال دوم دانشجویی در دوران دکتری به اصرار یکی از همکلاسی‌های خود که ایشان معلم این مدرسه بودند برای تدریس درس کامپیوتر به این مدرسه دعوت شدم (لازم به ذکر است که بنده اندکی نیز اطلاعاتی راجع به کامپیوتر دارم و چون نتوانسته بودند شخصی را برای این درس بیابند، این توفیق نصیب یک استاد ریاضی یعنی بنده شد). وارد مدرسه شدم و علی‌رغم اینکه این مدرسه، یک مدرسه نمونه دولتی بود وقتی که با معلمین ریاضی این مجموعه آشنا شدم و تا حدودی متوجه سبک و روش تدریس و برخوردشان با دانش‌آموز گردیدم، فهمیدم که به جز یکی از آنها، سه معلم ریاضی دیگر روی هم، یک معلم هم حساب نمی‌شدند. هر کدام از این افراد برای درس مربوط به خود جزوه‌ایی تهیه کرده بودند و اسم خود را با رنگی مخصوص به خود روی این جزوه نوشته و خلاصه انگار می‌کردند که این جزوه بهترین مجموعه برای این درس در سرتاسر ایران است. در طول ترم و سال هم تنها بخش کمی از جزوه را تدریس و بخش اعظم آن را در کلاس‌های خصوصی تدریس می‌نمودند. در طول یک سالی که بنده در این مدرسه حضور داشتم، آنقدر غصه خوردم و رفتارهای عجیب دیدم که حد ندارد. فقط یک مشت فرمول و نکته بی‌سروته را به خورد دانش‌آموزان که براستی آینده مملکت دست اینهاست، می‌دادند و بیشتر تبلیغات‌شان را برای کلاس‌های خصوصی در منزل انجام می‌دادند. اگر هم به ایشان می‌گفتید که چرا در کلاس درس نمی‌دهید، می‌فرمودند که در کلاس نمی‌شود همه چیز را گفت!!! باز هم عرض می‌کنم که این قسم از معلمین بزرگترین ضربه را به ساختار آموزش ریاضی کشور وارد می‌سازند. اگر قرار بود که هر معلمی جزوه‌ایی تهیه نماید و ذهن دانش‌آموزان را با فرمول‌ها و نکات (من ‌درآوردی) خود پرکند، چه نیازی به نوشتن و چاپ این حجم عظیم از کتب ریاضی آن هم توسط بهترین معلمین و اساتید ریاضی کشور است؟ دانش‌آموز باید کتاب ریاضی را به دست گرفته و کتاب را بخواند، نه جزوه را. باید روش و چگونگی کتاب ریاضی خواندن را به دانش‌آموز یاد بدهیم.

در برخی از مدارس هم باید درود بفرستیم به مدیران لایق و کاربلد، که تنها به این می‌اندیشند در پایان سال تحصیلی صددرصد دانش‌آموزان نمره قبولی کسب کنند و بروند فاتحه کشور را در آینده‌ایی نزدیک بخوانند. چنان مدیران به معلمین برای دادن نمره غیر واقعی فشار می‌آورند که غیرقابل باور است. ذهن آدم هنگ می‌کند که این افراد چرا به این سبک و سیاق عمل می‌کنند و فکر نمی‌کنند، به دانش‌آموزی که در درس ریاضی و یا هر درس دیگر، هیچ استعدادی ندارد و اصلا تلاش نکرده، باید نمره قبولی داد و به انتظار نشست که این شخص روزی در این کشور به مسند ریاست و مدیریت بنشیند و خاک بر سر ملت بریزد. خلاصه از خداوند اول برای خود و سپس برای ملت شریف خواستار صبر و تحمل این بی‌مایگان بی‌سواد نالایق هستم. در حالت کلی به فرموده دکتر سید مهدی ساداتی‌نژاد رئیس مرکز هم‌اندیشی اساتید کشور، “یکی از مشکلات مدیریت کلان در کشور ما، اختلاف نظرهای عمیق بین مسئولین رده بالای کشور است”. این اختلاف نظر در بسیاری از موارد باعث بروز مشکلات فراوانی برای سیستم حاکمیتی شده است که قطعا به فضای آموزش و پرورش کشور نیز سرایت می‌کند. امیدوارم روزی برسد که این اختلافات به حداقل ممکن برسد و همگی مسئولین یک دل و یک صدا برای پیشرفت کشور فعالیت کنند نه برای پیشبرد اهداف و اعتقادات شخصی خود.

اما شاید اینها نیز مقصر نیستند. سیستم آموزش و پرورش مشکل دارد و کسری و کمبود بودجه‌ها این همه مشکلات را به بار آورده. به یاد دارم که یکی از فرهنگیان عزیز اسم آموزش و پرورش را به سبک اسم‌هایی که برای ارگان‌های نظامی انتخاب می‌کنند، گذاشته بود، گداجا، یعنی مکان گداها. البته بنده فقط فرمایش ایشان را نقل کردم و خودم به این معتقد نیستم. درست است که بودجه‌ها برای امر خطیر آموزش و پرورش بسیار اندک است، ولی همین بودجه اندک را هم می‌توان به شیوه درست و اصولی مدیریت نمود تا سیستم ارتقاء و بهبود یابد. بارها مشاهده شده که آموزش و پرورش در طی سالیان به اجاره یک مدرسه پرداخته و میلیون‌ها تومان هزینه کرده و امروز مالک آن مجموعه تقاضای تخلیه ملک شخصی خود که منجر به آواره شدن دانش‌آموزان و والدین آنها است، را دارد. اما با یک برنامه‌ریزی صحیح آیا سیستم نمی‌توانست املاکی را برای خود خریداری کند که امروز این وضعیت پیش نیاید؟

به عقیده بنده، ما نباید به انتظار بنشینیم و تا سیستم خودش را اصلاح نکرده، خودمان را اصلاح نکنیم. معلمین عزیز این کشور باید به فکر حفظ جایگاه و آبروی معلمی باشند قبل از اینکه اسم شریف معلمی کاملا از اذهان پاک گردد. کاملا قبول دارم که میزان حقوق دریافتی پائین معلمین و وضعیت تورم بالا در کشور، این عزیزان را به سمت کلاس‌های خصوصی و انجام کارهای دیگر وامی‌دارد اما می‌توانیم با این شرایط نیز کار خود را درست انجام دهیم و نسل خوبی را برای آینده این مرز و بوم تربیت کنیم. معلم خوب کشور خوب می‌سازد و معلم بد کشور را تدریجا به ورطه نابودی می‌کشاند. اگر علاقمند به سهیم شدن در این نابودی هستید که به روش خود ادامه دهید، در غیر این صورت برای تغییر در جهت مثبت تلاش کنید. به عنوان مثال بنده از روز اول استخدام در دانشگاه دغدغه تدریس و آموزش و پرورش همواره ذهنم را اشغال کرده بود. تمام تلاشم را کرده‌ام که هر ترم با ترم قبل متفاوت باشم، روزی نیست که بدون مطالعه به خواب بروم. ارتباطم را با سایر همکاران در دانشگاه‌های کشور حفظ می‌کنم و سعی می‌کنم با آنها مشورت کنم. سبک‌های مختلف آزمون را هر ترم ابداع و اجرا می‌کنم. خلاصه هر کاری که باعث ارتقاء من و سیستم آموزشی و پرورشی می‌شود را دنبال می‌کنم و امیدوارم روزی برسد که به بهترین و مفید‌ترین شیوه در زمینه‌های تدریس ریاضی و پرورش انسانیت و اخلاق دست‌ یابم.

در همین راستا بنده هم برای سیستم و هم برای معلمین عزیز چند پیشنهاد دارم که به ترتیب ذیل عنوان می‌نمایم:

1- کم کردن مالیات دریافتی از معلمین تا بدین‌وسیله اختلاف حقوق دریافتی معلمین و اساتید دانشگاه و یا کارمندان سایر ارگان‌های دولتی اندکی کاسته شود. در کشور کانادا در حال حاضر دولت این کار را به نحوی انجام داده که دریافتی معلمین و اساتید دانشگاه تقریبا برابر شده است.

2- کم کردن ساعات موظفی معلمین توسط سیستم و عدم برگزاری کلاس‌های مکرر و پی‌درپی از سوی معلمین برای داشتن وقت آزاد بیشتر.

3- مطالعه جانبی در رشته تخصصی در طول روز، یعنی عزیزان حتما باید طوری برای جدول روزانه خود برنامه‌ریزی داشته باشند که هر روز بتوانند مطالعه کنند. البته منظور بنده از مطالعه، گشت و گذار در صفحات اینترنت و شبکه‌های مجازی که عمده مطالب آن عمق چندانی ندارد و با واقعیت فاصله دارد، نیست. فقط کتاب، آن هم کتاب خوب.

4- برگزاری کارگا‌ه‌های جانبی از سوی سیستم در رشته تخصصی نه لزوما در جهت شیوه‌های تدریس. هر کارگاه علمی می‌توانند نحوه نگرش معلم به مقوله علم و پژوهش را تغییر دهد و این تغییر نگرش که بنده آن را مثبت می‌خوانم صددرصد برای معلمین لازم است. البته اگر قصد این عزیزان از شرکت در این کارگاه‌ها تنها کسب امتیاز نباشد.

5- تشویق به ادامه تحصیل معلمین و تسهیل این مهم، نه لزوما در دانشگاه‌های فرهنگیان که سطح علمی بسیار پائینی دارند. باید سعی شود تا حد امکان معلمین را به دانشگاه‌های با سطح بالا فرستاد. همانند مربیان دانشگاهی که بعد از تبدیل وضعیت استخدامی به رسمی-آزمایشی و کسب مجوز از هیات امناء براحتی از دانشگاه‌های (بعضا) خوب برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری پذیرش می‌گیرند، همین کار را در سیستم آموزش و پرورش نیز قطعا می‌توانیم انجام دهیم.

6- فرستادن معلمین به فرصت‌های مطالعاتی خارج از کشور هر سه الی چهار سال یک بار. این فرصت‌های مطالعاتی فوق‌العاده در تغییر نگرش و دید معلمین نسبت به بحث آموزش و اصلاح و بهبود سیستم‌های آموزشی و پرورشی مفید و موثر است.

7- معلمین عزیز ریاضی باید تلاش کنند که خواندن و تجزیه تحلیل کتاب‌های ریاضی را به دانش‌آموزان بیاموزند، یا حداقل در کنار جزوه هر از گاهی خود کتاب را به دست گرفته و چند خط از آن را بخوانند و یا یک تمرین از کتاب را حل نمایند. هنگامی که دانش‌آموز می‌بیند که معلم کتاب را به دست گرفته (حتی اگر هم نمایشی باشد) باعث می‌گردد ایشان به سمت تورق کتاب تمایل پیدا کنند که در نهایت کاری است مثبت که مکمل مباحث جزوه معلمین است. جزوه تنها راه به جایی نخواهد برد. این شیوه و روش اصولی و منطقی است که در سراسر دنیا دنبال می‌شود، یعنی آشتی دادن کودک و دانش‌آموز با کتاب و روح‌ مطالعه. یکی از دلایل اصرار به کتاب ریاضی خواندن هم این است که در کتاب برای ورود به هر بحث ابتدا مقدماتی مطرح می‌گردد که کاملا فلسفه و علت اتفاق پیش رو را شرح می‌دهد، سپس به بیان تعاریف و مثال‌های مختلف می‌پردازد و در پایان نیز چند تمرین را مطرح می‌کند. اما در جزوات این اتفاق به ندرت می‌افتد. در جزوات فقط درس است و نکته و مثال، همین. این باعث می‌شود که بعد از چند صباحی از شروع تحصیلات دانش‌‌آموز انگار کند که ریاضی یعنی فقط حل مثال‌های پیچیده جزوه معلم و هیچ کاربرد و فلسفه ملموسی در اطراف برای این فرمول‌ها مشاهده نمی‌کند.

8- اگر مطلبی را بلد نیستید و یا روش حل آن را نمی‌دانید صادقانه و به راحتی به دانش‌آموز بگوئید که بلد نیستید، اما تلاش خود را برای حل یا مطالعه درباره آن خواهید کرد. اصلا نترسید از اینکه شخصیت علمی شما زیر سئوال رود. یادم می‌آید که در کرج، بنده که به سادگی به دانش‌آموزان این را می‌گفتم که بلد نیستم، معلمین بنده را سرزنش می‌کردند و می‌فرمودند خودت را زیر سئوال نبر. یاد بگیریم و یاد بدهیم که همیشه همگی ما باید در حال تلاش برای مطالعه و تحقیق و یادگیری باشیم. هیچ کس در هیچ جای این کره خاکی نمی‌تواند ادعا کند که بی‌نیاز است از سوادآموزی و مطالعه، و گمان کند که علامه دهر شده است. هر که این ادعا را در مقابل شما انجام داد، بدانید که یکی از بی‌سوادترین افراد است. به یاد جمله گوهر بار افلاطون که 2400 سال پیش در این دنیا حضور داشت و بشریت را به فیض فلسفه می‌رساند افتادم که علی‌رغم دریای علم و معرفتی که داشتند، همواره می‌فرمودند که می‌دانم که هیچ نمی‌دانم. سعی کنیم این را به دانش‌آموزان بیاموزیم و این روحیه را در آنها پرورش دهیم و آنها را دچار توهم نخبگی و بی‌نیازی از مطالعه نکنیم.

در پایان، دست معلمین گرانقدر و دلسوز و پرتلاش را که کم هم نمی‌باشند و نقدهای فوق شامل حال این عزیزان نمی‌گردد، بوسه می‌زنم و از خداوند متعال بهترین‌ها را در این دنیا برای ایشان خواستارم. تجربه اندک بنده ثابت کرده که تحقق موارد فوق در این سیستم و از سوی برخی از عزیزان ما تقریبا محال است، بیان این مطالب تنها تسکینی است برای این دل پر غصه. حرف این نوشتار درد دل اساتید دانشگاهی است که از دست دانش‌آموزان به ستوه آمده‌اند و نمی‌دانند از که باید شکایت کنند و به ناچار از هم‌قطاران خود یعنی معلمین عزیز شکوه و گلایه می‌کنند. امیدوارم مدیریت صحیح و اصولی، شایسته سالاری و اخلاق حرفه‌ای هر چه زودتر در فضای آموزش و پرورش حاکم شود و شاهد موفقیت‌های روز افزون جوانان و بالاندگی هر چه بیشتر آنها باشیم.

محمد فزونی
دانشگاه گنبدکاووس
گروه ریاضی و آمار

خروج از نسخه موبایل