در این پست کوتاه دو دلیل اصلی خودم را که چرا دیگر همانند اوایل استخدامم، میل و رغبتی به نوشتن مقاله ندارم، شرح خواهم داد. این نوشتار را، تنها بعنوان تجربهای که باید به نسل بعدی منتقل گردد، منتشر مینمایم.
دلیل اول:
چند صباحی که از استخدامم گذشت و چندتا مقاله با آدرس دانشگاه نوشتم و کمی خیالم بابت تبدیل وضعیتم راحت شد، یکروز از خودم این سوال رو پرسیدم «این مقالاتی که داری یکی پس از دیگری مینویسی، آیا به جز اینکه برای خودت امتیاز، گرنت، ارتقاء و … داره، برای کس دیگری هم سودی داره؟» هر چی فکر کردم دیدم نداره و من فقط داشتم تولید علم بدون هدف میکردم. داشتم تو زمین دیگران و با قواعد از پیش طراحی شدهشون بازی میکردم. به خودم قول دادم، دیگه کاغذ حروم نکنم و فقط چیزهایی رو چاپ کنم که ارزش و اهمیت برای دیگران و سایر علوم داشته باشد.
واقعاً از کاغذهایی که مصرف کردم برای نوشتن همین تعداد اندک مقاله، ناراحتم. روش من در مقالهنویسی اینطوری بود که اگر حتی یک خط جدید هم به مقالاتم اضافه میکردم، کل پیپر (مقاله) رو دوباره پرینت میگرفتم و مجدد میخوندم تا غلط تایپی یا نگارشی و یا حتی علمی نداشته باشد. خلاصه دلیل اولم این بود «عمیق نبودن نتایج و مصرف بیدلیل کاغذ». این رو هم اضافه کنم که من در دانشگاه خوارزمی دانشآموخته شدم که خفنترین و بهترین دانشکدهی ریاضی ایران رو داره، اونهایی که ریاضیکار هستند، کاملاً مطلعاند.
دلیل دوم:
یکسال بعد از ورودم به دانشگاه، وارد هیات جذب اساتید دانشگاه شدم. در واقع یک مسئولیت بسیار کوچکی بهم دادن و روند استخدام شدن اعضای هیئت علمی رو کامل دیدم. بواسطهی این جایگاه جدید، گاهاً میرفتم وزارت علوم بابت ماموریتهای مختلف، در واقع پیگیری کار جذب دوستان. وقتی کمی وارد کار اجرایی میشی میفهمی که خیلی اوضاع پیچیده هست. قبلش من فقط عاشق این بودم که بعد استخدام شدن، را به را مقاله بنویسم و سه سوت بشم استاد تمام. ولی وقتی مشکلات رو از نزدیک با چشم خودم دیدم و حس کردم، دیگه بیخیال مقاله شدم و حالت ذهنیم رو با توجه به پختگیهای جدید فکریم، تغییر دادم.
مطمئن شدم که تو دنیا کسی منتظر استاد شدن من نیست، ولی هزاران نفر همنوع، اون بیرون هستند که مشکلات ریز و درشت دارند. یه نکته هم بگم بهتون. خیلی از مدیران ما، بر خلاف اون چیزی که فکر میکنیم بیسواد یا خیلی ببخشید، بیعرضه نیستند. اکثرشون افراد باسواد، دلسوز و بسیار زحمت کشی هستند، ولی چون مشکلات خیلی زیاده، گاهاً مدیریت کردنشون سخته، من کاملاً حق میدم به این عده از عزیزانم.
اینها رو بشما گفتم که اگر الان اول راه هستید، خیلی خیلی در تعیین هدفتون دقت کنید. کاری رو انجام بدهید که هم به نفع خودتون باشد و هم به نفع دیگران. اگر حس میکنید مقالاتتون زیاد تاثیر چندانی نداره در روند پیشرفت بشریت و این کاروان علمی، این کار رو نکنید. هزاران فعالیت بهتر دیگری رو میتونید جایگزینش کنید که یک بازی برد-برد برای همه باشد. انشاالله همتون کارهای خیلی خوبی رو بدست خواهید آورد. ولی بفکر دیگران هم باشید. اینکه بتونیم دست چند نفر دیگه رو هم در این شرایط عجیبی که کل دنیا درگیرش شده، بگیریم، هنر کردیم.
این بحث و پست خیلی میتونست طولانیتر باشد. اما من اون رو خلاصه کردم تا بتونم در کوتاهترین زمان ممکن، پیامم رو منتقل کنم بشما عزیزانم. یادتون باشد، که فرایند نوشتن مقاله نباید هیچگاه به صفر برسد، منظور بنده فقط این بود که لزومی ندارد هر چیزی رو چاپ کنیم. باید یاد بگیریم که کارهای اساسی و تاثیرگذار چاپ کنیم و در اختیار نسل بعدی قرار بدهیم.
اگر هر سؤال و دیدگاهی داشتید، در قسمت پائین پست بنویسید. بنده در اولین فرصت ممکن، پاسختون رو با افتخار خواهم داد.
اگر بنده رو نمیشناسید و دوست دارید بیشتر راجع به من بدونید، این صفحه رو ببینید.